انتظار
نگاهی مهربان از همزبانی باید دید،اما نیست... و
دستی تا گره از بغض هایم بشکا فد،اما نیست... و
در این شبهای تاریک وهم انگیز غم ،دست جوانمردی
به سقف آسمان باید که ماه آراید اما، نیست... کسی
می جویم اینجا،تا که چشمان اشکبار و زخم کهنه ام
را مرهمی،افزاید،اما نیست... کنار ساحل غم ،هر شب
و روزگار می گردم که شاید رد پایی از عبور او بیابم ،اما نیست... و
من چندین سال از انتظارم را غزل کردم به امید اینکه این شبها کسی می آید ، اما نیست
ماندگار
خانه خراب تو شدم،به سوی من روانه شو
سجده به عشقت میزنم،منجی جاودانه شو
ای کوه پر غرور من،سنگ صبور تو منم
ای لحظه ساز عاشقی،عاشق با تو بودنم
روشن ترین ستاره ام،میخواهم- میخواهمت
تو ماندگاری در دلم،میدانمت - میدانمت
ای همه وجود من،نبود تو نبود من
ای همه وجود من،نبود تو نبود من
----
ای همه وجود من،نبود تو نبود من
ای همه وجود من،نبود تو نبود من
نبود تو نبود من...
خانه خراب تو شدم،به سوی من روانه شو
سجده به عشقت میزنم،منجی جاودانه شو
ای کوه پر غرور من،سنگ صبور تو منم
ای لحظه ساز عاشقی،عاشق با تو بودنم
روشن ترین ستاره ام،میخواهم- میخواهمت
تو ماندگاری در دلم،میدانمت - میدانمت
ای همه وجود من،نبود تو نبود من
ای همه وجود من،نبود تو نبود من
----
ای همه وجود من،نبود تو نبود من
ای همه وجود من،نبود تو نبود من
نبود تو نبود من......
شادمهر
چهارشنبه 8 اسفند 1386 - 4:36:52 AM